در یادداشت قبلی به تعریف «مصادره کارآفرینانه» پرداخته شد. گفته شد که «مصادره کارآفرینانه» یک توهم است که برای افراد بسیاری از سازمانها و تیم ها ایجاد می شود و مشکلاتی را در سازمان ایجاد خواهد کرد. در «مصادره کارآفرینانه» آنچه در افراد سازمان به وقوع می پیوندد این است که آنها تصور می کنند که کارهای کلیدی و مهمی انجام می دهند و وزن و اهمیت کارهای خود را بیش از آنچه هست می پندارند و فکر می کنند که همه کارها را آنها انجام می دهند و دیگران هیچ کاره اند و بنابراین به سمت ایجاد کسب و کار برای خودشان پیش می روند. «مصادره کارآفرینانه» برای سازمان بسیار هزینه بر بوده و اگر اپیدمی شود بسیار خطرناک و گاه کشنده خواهد بود.

در این یادداشت به بررسی برخی عوامل که باعث ایجاد «مصادره کارآفرینانه» می شود می پردازیم.

  • عدم تناسب توجه به همه بخش های سازمان

کدام بخش از یک سازمان مهم تر است؟ تولید، تحقیق و توسعه، فروش و بازریابی، توزیع و پخش، مالی و پشتیبانی؟ بسیاری از مشاوران و مدیران کسب و کارها، بخش های بازاریابی و فروش را مهمترین قسمت سازمان و کسب و کار می دانند و سهم این قسمت را بیش از 70 درصد کل فعالیت های سازمان در نظر می گیرند و حتی اگر در کمترین حالت، سهم این بخش 50 درصد هم در نظر گرفته شود باز هم سهم بقیه بخش های سازمان کمتر از 50 درصد خواهد بود. اگر چنین تفکری در سازمان حاکم باشد، مدیران بخش های بازاریابی و فروش خود را در سطح بالاتری خواهند دید و بنابراین توهم «مصادره کارآفرینانه» در آنها تقویت خواهد شد. از طرفی پورسانت های بخش فروش که باعث افزایش درآمد آنها نسبت به دیگران می شود نیز بر این توهم خواهد افزود. در چنین حالتی نیروهای دیگر بخش ها نیز خود را به عنوان افرادی مظلوم که حق آنها توسط مدیران دیده نشده است، می بینند و بنابراین درصدد احقاق حق خود بر می آیند و از آنجا که خودشان را مهمترین بخش می دانند که اگر تولید نکنند سازمان چیزی برای فروش نخواهد داشت! توهم «مصادره کارآفرینانه» نیز در آنها به این ترتیب تقویت خواهد شد.

  • عدم شفافیت یا نبود اهداف سازمانی مشخص

فردی که قصد دارد از خیابان عبور کند در لحظه تصمیم گیری برای عبور از خیابان نقطه ای را که قرار است به آن برسد برای خودش هدف گذاری می کند. استراتژی فرد مورد نظر رسیدن به نقطه مطلوب با کمترین هزینه(از دست دادن جان!) و البته سریعتر رسیدن است. بعد از انتخاب هدف برنامه ریزی حرکت را انجام داده و سپس حرکت خود را شروع خواهد کرد. بنابر استراتژی در نظر گرفته شده سرعت حرکت عابر، بر اساس سرعت حرکت اتومبیل ها تنظیم خواهد شد. همین اصل در کسب و کارها نیز وجود دارد. هدف؛ برنامه ریزی، حرکت و تصمیم گیری بر اساس استراتژی های سازمانی که دستیابی به موفقیت را به شکل قابل توجهی سرعت می بخشند.

یک پزشک یا خلبان هم باید هدف و برنامه داشته باشد قطعا هیچ کسی جان خود را به پزشک یا خلبان بدون برنامه نمی سپرد. در کسب و کار هم کارمندان و کارکنان خود را به سازمان بدون هدف و برنامه مشخص نخواهند سپرد. پس اگر اهداف سازمانی وجود دارد باید شفاف باشد تا همه از آن باخبر باشند و اگر وجود ندارد هم که سخن گفتن در خصوص چنین سازمانی اتلاف وقت است.

نداشتن هدف مشخص باعث دلزدگی افراد سازمان نسبت به کارشان شده و کارهایشان را بیهوده خواهند دید و بنابراین نسبت به فعالیت در سازمان سست خواهند شد و حتی اگر حقوق و درآمد بالایی هم داشته باشند، توهم «مصادره کارآفرینانه» یکی از راهکارهای نجات آنها از سازمان بی هدف خواهد بود.

  • دورشدن مدیران از اهداف

ساعت 12 شب است و شما بعد از یک روز کاری سخت و پرکار در حالی که سرشار از خستگی هستید، قرار است با اتوبوس به مسافرت بروید و فردا صبح هم جلسه کاری مهمی را دارید(به اینکه برای جلسه کاری با اتوبوس ساعت 12 شب به مسافرت نمی روید، فعلا کاری نداریم!). در همان لحظه که بر صندلی اتوبوس نشسته اید خوابتان می برد. اگر بعد از چند ساعت ببینید که راننده مقصد را تغییر داده و مسیر دیگری را در پیش گرفته است چه احساسی خواهید داشت؟ آیا دوست ندارید که به جای راننده خودتان فرمان را در دست بگیرید و اتوبوس را به سمت هدف اصلی هدایت کنید؟ شاید هم فکر کنید ای کاش با اتومبیل شخصی به این سفر می رفتید. در هر حالت از وضعیت به وجود آمده ناراحت خواهید بود.

در سازمان هم همینطور است. اگر مدیران اهداف بسیار زیبا و جذابی تعریف کنند و در عمل به سمت این اهداف حرکت نکنند و یا اهداف دیگری را انتخاب کنند باعث ناامیدی در افراد خواهد شد. خصوصا که شما در تبیین اهداف مورد نظر خیلی خوب کار کرده باشید و کارکنان را عاشق و مجذوب اهداف خود کرده باشید پس آنها تلاش می کنند تا آن اهداف را خودشان پیاده سازی کنند و بنابراین اجرای سناریو «مصادره کارآفرینانه» تقویت خواهد شد.

باید توجه داشت که نه تنها انحراف از اهداف بلکه وجود نابسامانی مدیریتی و کندی در حرکت سازمان به سمت اهدافش نیز همین نتایج تلخ را به همراه خواهد داشت.

  • انحصار افراد در منابع کلیدی

قورباغه ای که از مراحل آغاز تولد در یک گودال گیر کرده است همه دنیا را در همان گودال می بیند. اگر منابع اصلی سازمان در اختیار فردی خاص قرار گیرد و یا منبعی مانند اطلاعات تماس باشد که در طول زمان توسط یکی از افراد تهیه یا تکمیل شده باشد، فرد احساسی را خواهد داشت که قورباغه درون گودال دارد. بنابراین از آنجا که دنیای کوچکی دارد، خود را صاحب کل سازمان دیده و انرژی «مصادره کارآفرینانه» در او آزاد شده و درصدد رهایی از رئیس احمقش برخواهد آمد.

یکی از این منابع مهم میزان فروش سازمان است. در کسب و کارهای کوچک که تعداد فروشندگان محدود است و فروش متمرکزی وجود دارد فروشندگان حتی اگر پورسانت بالایی را هم دریافت کنند باز هم می توانند نسبت به آن ناراضی باشند و فکر می کنند که سود اصلی نصیب مالکان شرکت می شود و همین تفکر به سرعت آنها را به سمت «مصادره کارآفرینانه» سوق خواهد داد. خصوصا اگر آن فروشندگان تازه کار و کم تجربه نیز باشند!

در این یادداشت سعی شد تا مهمترین عواملی که منجر به شکل گیری یا تقویت توهم «مصادره کارآفرینانه» در سازمان ها می شود معرفی گردد. ان شاءالله در یادداشت بعدی به راهکارهای پیشگیری پرداخته خواهد شد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.