• اهمیت همه تیم ها و بخش ها به یک اندازه است.

در تیم های فوتبال حرفه ای با از دست دادن یک فرد به دلیل اخراج یا حتی مداوای مصدومیت چند دقیقه ای روند بازی آن تیم به شکل محسوسی تغییر خواهد کرد. فرقی نمی کند که آن بازیکن در کدام پست بازی می کرده است و حرکت اصلی تیم را با مشکل مواجه خواهد شد. همچنین در همان تیم فوتبال حرفه ای، گرچه قیمت بازیکنان متفاوت است و هزینه ای که بابت هر کدام از پست های تیم فوتبال می شود با هم فرق دارند ولی نمی توان اهمیت متفاوتی برای پست های مختلف قائل شد و همه آنها به یک اندازه مهم هستند و این به معنی یکسان بودن ارزش نقش دروازه بان و خط حمله تیم است.

درست مانند یک تیم فوتبال حرفه ای، در یک سازمان منسجم و حرفه ای نیز هر کدام از قسمت ها و بخش های مختلف دارای ارزش یکسانی هستند و مقدار هزینه کرد برای هر بخش به معنی ارزش آن بخش تعریف نمی شود. بسیاری از افراد سعی دارند بخش های فروش و بازاریابی را مهمتر از دیگر بخش ها معرفی کنند و در عوض بخش های فنی و تولیدی را کم اهمیت جلوه دهند و یا اینکه بخش های فنی و تولید باید به صورت پیش فرض کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند را امری بدیهی قلمداد کنند. این طبیعی است که بخش هایی از سازمان بودجه بیشتری نسبت به دیگر بخش ها داشته باشند اما بودجه بیشتر به معنای اهمیت بیشتر نیروی انسانی نیست. بنابراین رعایت تناسب در نگاه به بخش های مختلف از «مصادره کارآفرینانه» جلوگیری خواهد کرد. حتی اگر زمان بیشتری برای برخی از بخش ها گذاشته شود نباید عدم توجه به دیگران یا ایجاد این احساس در آن ها را به همراه داشته باشد.

  • اهداف سازمان با مشارکت تیم تعیین گردند.

اگر در یک برنامه کوهنوردی تفریحی بخواهید شرکت کنید و به یک تیم بپیوندید ساعتی را برای پیوستن به افراد تیم در پای کوه یا در جای دیگری قرار خواهید گذاشت. ممکن است با چند دقیقه تاخیر برسید و اتفاق خاصی هم نیفتد! ولی افرادی که به عنوان رهبران و مسئولین تیم هستند همیشه قبل از حرکت و قبل از همه سر محل قرار حاضر می شوند چون احساس مسئولیت بیشتری دارند و نسبت به تیم احساس مالکیت دارند!

ایجاد احساس مالکیت در افراد سازمان به عنوان یک اصل شناخته شده در نظر گرفته شده است. یکی از راهکارهای ایجاد احساس مسئولیت در افراد، مشارکت دادن آنها در تصمیمات و اهداف کلان سازمانی است. ممکن است شما اهداف خود را مشخص کرده باشید، می توانید از افراد مشورت بخواهید و آنها را به سمتی که می خواهید هدایت کنید. در هر حالت وقتی آنها سازمان را از خودشان بدانند حتما تلاش بیشتری خواهند کرد و از آنجا که انگیزه اصلی در «مصادره کارآفرینانه»، «ایجاد کار برای خودم» است، انگیزه آنها برای این مصادره به شدت کاهش پیدا خواهد کرد.

  • حرکت فقط به سمت هدف تعیین شده باشد.

یکی از مثل های فارسی «در باغ سبز نشان دادن» است. وقتی اهداف به خوبی برای تیم روشن شوند و تجسم زیبایی از اهداف داشته باشند و در هدفگذاری هم شرکت داده شوند تازه اولین مرحله به درستی انجام شده است. حرکت به سمت هدف بسیار مهم است و در صورتی که به سمت هدف تبیین شده حرکت نکنیم افراد تیم به مدیران بی اعتماد شده همه آن اهداف جذاب را در باغ سبز خواهند دانست و برای تحقق آن اهداف زیبا به سمت باغ سبز واقعی خودشان حرکت خواهند کرد. پس حرکت به سمت اهداف را اندازه گیری کنید. اهداف باید سه ویژگی اصلی شفافیت، قابلیت اندازه گیری و دست یافتنی بودن را داشته باشند. بنابراین در پایان دوره های مشخص راه پیموده شده برای رسیدن به اهداف باید اندازه گیری شود و برای افراد سازمان تبیین گردد. اهداف بزرگ را باید به اهداف کوچکتر تقسیم کرد و حتما باید اهداف کوچک دست یافتنی در بازه های زمانی کوتاه مدت داشت تا علاوه بر اندازه گیری دقیق نسبت به مسیر طی شده نتایج ملموسی برای افزایش روحیه تیم وجود داشته باشد و به یاد داشته باشید که چیزی که قابل اندازه گیری است، قابلیت مدیریت کردن را خواهد داشت. بسیاری از افراد تیم صبر و تحمل کمی دارند و بنابراین اهداف کوتاه مدت آنها را فعال نگه خواهد داشت و به افراد نشان می دهد که سازمان در جهت اهداف مطلوب حرکت می کند.

  • انحصار طلبی ها پایان یابد.

اتاق کودک محلی است که در آن کودک احساس استقلال می کند و آن را منحصراً از خود می داند اما این را هم می داند که مادر هر از گاهی به اتاق او سرکشی می کند و یا گزارشی از عملکرد او نسبت به نگهداری اتاق و اسباب بازی هایش می خواهد و اگر رفتار درستی نداشته باشد ممکن است برخی از اختیارات مثلا استفاده از برخی اسباب بازی های خاص از او سلب شود! در صورتی که والدین کودک را رها کنند نه تنها ممکن است به دلیل استفاده نابجا و نادرست از وسایل خطرات جانی کودک و خانواده را تهدید کند بلکه کنترل کودک بعد از مدتی بسیار سخت خواهد شد.

در صورتی که لازم است تا منابعی از سازمان نظیر اطلاعات تماس و موارد اینچنین که نیازمند نگهداری طبقه بندی شده است، در اختیار تیم یا یکی از افراد تیم قرار گیرد باید مانند والدین مورد اشاره در مثال هر چند وقت یکبار گزارشاتی از افراد خواسته شده و یا نسبت به نگهداری درست از این منابع به آنها تذکر داده شود. در غیر اینصورت مدیران با مشکل کنترل پذیری آنها مواجه شده و آنها نیز به دلیل احساس مالکیت و انحصار ممکن است به سمت «مصادره کارآفرینانه» پیش بروند.

  • احساسات در مدیریت منابع سازمانی نقش آفرینند.

بسیاری از فعالیت ها و تصمیمات افراد بر اساس احساسات شکل می گیرند و با منطق توجیه می شوند. احساسات جزء مهمی از یک سازمان هستند. فراموش نباید کرد که افراد سازمان انسان هایی هستند که دارای احساسات فعال هستند. احساس مفید بودن برای جامعه به احساس رضایت فرد از خودش منجر می شود و در نتیجه با علاقه بیشتری به کار ادامه خواهد داد. کسانی که کار را صرفا یک فعالیت مبتنی بر کسب پول بیشتر تلقی می کنند از کار خود لذت نمی برند و افراد سازمانشان نیز چون صرفا به خاطر پول با آنها کار می کنند، بعد از مدتی احساس کار کردن برای رئیس احمق به آنها دست می دهد و برای رئیس احمق تر شدن تلاش خواهند کرد.

یک سازمان باید احساسات کارکنانش را برای کارکردن درگیر کند. این ایجاد احساس باید کاملا صادقانه باشد چون در صورت غیر صادقانه بودن به زودی نفاق مشخص شده و در نتیجه مشکلات بسیار بیشتری را برای سازمان ایجاد خواهد کرد.

  • گزارشات چالش ها و راهکارها و عملیات هر بخش به بخش های دیگر فراموش نشود.

قورباغه ای که از مراحل آغاز تولد در یک گودال گیر کرده است همه دنیا را در همان گودال می بیند. هیچ وقت نباید در افراد سازمان احساس قورباغه مذکور ایجاد شود. اگر افراد در جریان مشکلات، هزینه ها و چالش های بخش های دیگر قرار گیرند خواهند فهمید که خودشان مهمترین  قسمت سازمان نیستند و بخش های دیگر هم چالش ها و مشکلات بسیاری را دارند که نیازمند دانش بسیار زیادی است. باید از اینکه چالش های بخش های مختلف به درستی تبیین شده اند مطمئن شد و نباید این چالش ها به صورت مسائل دارای راه حل های ساده بیان شوند.

  • شفافیت سازمانی در حد امکان ایجاد شود.

پدربزرگی درب گنجه ای کوچک را قفل زده است نوه هایش را مشتاق دیدن محتویات داخل گنجه می کند. حال آنکه درون آن فقط یک سری کاغذ سند و مدارک مهم است که برای یک کودک هیچ جذابیتی ندارد. اگر گنجه های بدون قفل دیگر در کنار گنجه قفلدار وجود داشته باشد باز کودکان به دنبال گنجه قفلدار هستند و شاید هیچگاه به سمت گنجه های بدون قفل نروند.
برخی افراد سازمان به دنبال کشف رازهای! سازمانی هستند. در خصوص اطلاعات مهم و دارای طبقه بندی کافی است اطلاعات اندکی به آنها بدهید تا به دنبال کشفیات دیگری باشند! لازم نیست تا همه اطلاعات را به همه افراد قرار گیرد ولی می توان اطلاعات مختصر و کلی را در اختیار تیم قرار داد.

  • نابسامانی های مدیریتی باید منظم شوند.

اگر قسمتی از اتاق شما شلوغ و بر هم ریخته باشد ممکن است این شلوغی به همه اتاق و در نهایت به همه خانه سرایت کند. اگر این نابسامانی درست نشود افراد خانواده را در فکر ترک خانه و یا تهیه خانه ای سامان یافته خواهد کرد. بنابراین همه بخش های سازمان باید منظم باشد و کوچکترین بی نظمی باید در سریعترین زمان ممکن سامان یابد.

  • برون سپاری فعالیت ها

برون سپاری فعالیت های سازمانی در بعضی مواقع منجر به کاهش هزینه های سربار سازمان می شوند و همچنین می تواند به افزایش بهره وری نیز منجر شود. نیاز به ایجاد منابع و سرمایه گذاری را نیز کاهش می دهد. اوبر بزرگترین خدمات دهنده تاکسی سرویس در دنیا است که صاحب هیچ خودرویی نیست، فیس بوک هیچ محتوایی تولید نمی کند، یوتیوب هیچ فیلمی نمی سازد و علی بابا هیچ موجودی کالایی ندارد. بنابراین از پتانسیل های مختلف باید استفاده کرد و با ایجاد فرصت برای دیگر بازیگران زنجیره ارزش، تعداد همکاران را افزایش داد. در این صورت نگرانی «مصادره کارآفرینانه» در بخش های برون سپاری شده سازمان نیز بیرون خواهد رفت و البته باید مواظب این مصادره در بیرون سازمان هم بود! که اگر با حرفه ای ها کار کنید این نگرانی هم برطرف خواهد شد.

  • استفاده از فناوری

یک مکانیک خودرو در خرید ابزارهای کار دقت بسیار بالایی را دارد. برای مثال اگر آچار دارای آلیاژ قوی و مناسبی نباشد ممکن است در باز کردن پیچ های سفت حالت خود را از دست بدهد. بنابراین ابزار باید پرقدرت و مفید باشد.فناوری ابزاری است که می تواند به سازمان قدرت و نیرو ببخشد ولی به شرط آنکه جنسش خوب باشد! صرف استفاده از فناوری شاید نه تنها راهکاری برای سازمان نباشد بلکه هزینه های سازمان را نیز افزایش دهد و سربارهای متعددی برای سازمان ایجاد کند. استفاده از فناوری ناکارآمد باعث ایجاد تجربه منفی در کارکنان شده و آنها را نسبت به استفاده از فناوری بدبین کرده و ممکن است سازمان از دیگر رقبا در این عرصه جابماند. اما یک فناوری پر قدرت و کارآمد پیشرانی برای توسعه سازمان خواهد بود و از طرف دیگر انگیزه افراد نسبت به «مصادره کارآفرینانه» را نیز کاهش خواهد داد.